ازدواج از روی اجبار۲ p2

💥*« ازدواج از روی اجبار۲»*💥
شروعی از نو🍁
ا.ت
صبر کن فهمیدم تو دای سونگ کانگی
کانگ
چشم بسته غیب گفتی😑
همون اول گفتم اسمم اینه
ا.ت
نه نه نه تو سونگ کانگی تو یک دبیرستان بودیم تازه یادم اومد آره اون کوک هم بود توی دبیرستان عجیبه
کانگ
اوووو تو واقعا یادت اومد؟
ا.ت
یه جوری میگی انگار حافظم رو از دست داده بودم میدونی از دبیرستان چند سال گذشته آخه چجوری یادم میموند؟
کانگ
درسته خیلی گذشته اشکال نداره دوس دارم ببینمت بهتر با هم بریم یه کافه هم دبیرستانی قدیمی(خنده)
ا.ت
اومممم سونگ کانگ خوب من توی کره نیستم از دست کوک در رفتم و با خواهرم رفتیم یه کشور دیگه
کانگ
البته می‌دونم اووو کیمو بهت نگفته بود مگه ؟
ا.ت
چیو؟
کانگ
خوب باند منو کیمو با همن یعنی خیلی وقته دوست هستیم
ا.ت
چی واقعا یعنی تو الان توی این شهر هستی؟
کانگ
اوووم البته من توی لندنم (خنده)
ا.ت
واییی خیلی خوبه پس کی بریم بیرون؟
کانگ
امشب با جیمین و کیمو هماهنگ میکنم بریم به یه رستوران
ا.ت
عالیه مرسی دای سونگ
کانگ
خداحافظ
ا.ت
خداحافظ
کوک
لعنتی هنوز مشخص نیست کجان
مرد
قربان ببخشید ام..
کوک
خفه شو شما بی همه چیزا حتا نتوستید رد یه دختر و بزنید همتون احمقید همتون(عربده)
مرذ
اما قربان
کوک
تا دو بهت فرصت میدم گم وگرنه همین جا چالت میکنم (عربده)
مرد
چ.چ.چ.....شم
کوک
لعنتی دختره دیوونه کدوم گوری رفته مگه دستم بهش نرسه اشغال احمق
آخه کجا می‌تونه رفته باشه اون هرزه
شاید رفته پیش کانگ
نه نه نه امکان نداره اما اما اگه کانگ رفته باشه سراغش چی؟
هوووم پس باید یه سر برم لندن
آهی کسی اون بیرون هست ؟
مرد
بله قربان کاری داشتید
کوک
همه رو آمده کن میریم لندن
پ.ک
اون وقت برای چی؟
کوک
پ.پ.پدر شما اینجا چیکار میکنید
پ.ک
خواستم بگم فردا عروسیته
کوک
عروسی اما با کی من که هنوز ا.ت طلاق ندادم!
پ.ک
با دختر داییت میا ا.ت هم مهم نیست
کوک
اما پدر اون هنوز زن من محسوب میشه
پ.ک
خفه شو پسره سرکش زن تو میا بود و هست و خواهد موند(داد)
کوک
اما چرا من چرا جیمین نهه؟
پ.ک
همین که هست
کوک
من با اون دختر هرزه به هیچ وجه ازدواج نمیکنم حتا اگه با قیمت کشتن تک تک شما تموم شده(عربده)
پ.ک
مهم نیست فردا ازدواج می‌کنی همین که هست(خونسرد)
کوک
اگه پشت گوشتو دید ازدواج من و اون هرزه رو دیدی(جدی )
پ.ک
البته که میتونم پشت گوشمو با کمک اینه ببینم(نیش خنده)
کوک
گمشو بیرون (عربده)
پ.ک
پسر احمق من پدرتم
کوک
صدساله سیاه
نویسنده
پدر کوک رفت و کوک از بس عصبانی بود هرچی دم دستش بود دو شکست و خواست از اتاق بره بیرون تا به لندن بره اما در قفل بود و وقتی به پنجره نگاه کرد میله کاری شده بود انگار اون و زندانی کرده بودن
کوک
چ.چیییییی اشغالا در و باز کنید من اربابتونم احمقاااااا(عربده)
چطوره جرعت می‌کند اهاییییییی(عربده)
لعنتیییییییی
چطور اینطوری شدم آخه چرا زندگیمو دادم دست این احمق باورم نمیشه هم ا.ت از دست دادم هم قدرتمو حالا چیکار کنم
یه نقشه خوب دارم(نیش خنده ترسناک)
ا.ت
اومممم شب شده برم آماده شن بریم رستوران خیلی دلم میخواد کانگ و ببینم چه شکلی شده البته اون شب دیدمش اما خیلی مشخص نبود
یه لباس خوب پوشیدم که اصلا باز نبود از لباسهای باز زیاد خوشم نمیاد
یه آرایش کوچیک کردم و اووووووو دیر شد دیر شد
اهایییییی همه آمادن
چ.چیییییییی شما چه غلطی میکنید ؟
نویسنده
وقتی ا.ت از اتاقش اومد بیرون رفت به سمت هال همه داشتن غذا میخوردن و آماده نبودن
ا.ت
شما گشنه ها میمردین یه ساعت صبر کنید توی رستوران بخورید؟
کیمو
نه خواهر این غذا ها اشتها آورن (با دهن پر)
جیمین
راست میگه (با دهن خیلی پر)
ا.ت
واییییی دیز شده بلند شیننننننننن زود زوددددددددد(جیغ جیغ)
نویسنده
همه از ترس ا.ت رفتن و اماده شدن
ا.ت
ای وای ای وای
بشمار سه همه پایینید سریع تر
یکککککککک. دوووووووووووووو سهههههههههههههه
جیمین ،کیمو،هیول
حاضر
ا.ت
آفرین بریم
نویسنده
همه حرکت کردن به سمت رستوران و وارد رستوران شدن و.....
.
.
.
.
.
خمارییییی 😁😁😁
ادامه دارد.......
خداحافظ 😘😘😘
دیدگاه ها (۲)

ازدواج از روی اجبارp3

killin it girl----hope

ادامه پارت ۱ ازدواج از روی اجبار۲

ازدواج از روی اجبار2 *p1*

هرزه ی حکومتی پارت ۲که کوک بلند شد و.... رفت سمت ا/ت ونشست ک...

پارت ۸۴ فیک ازدواج مافیایی

ازدواج از روی اجبار۲ p15

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط